احتمال خروج ایران از فیفا
از دستها دیگر کاری برنمیآید. گره انتخابات فدراسیون فوتبال، کور شده و حالا فقط دندان میتواند بازش کند. با وجود خوشبینی ظاهری اعضای هیاترئیسه انتقالی فدراسیون فوتبال از نتایج نشست هفته گذشته با مدیران ارشد ایافسی و فیفا در کوالالامپور و تاکیدشان بر رفع همه ابهامات، گفته میشود اصرار دو طرف بر سر حضور یا کنارهگیری رئیس سازمان تربیتبدنی، تلاشهای به اصطلاح دیپلماتیک را به بنبست رسانده است.
پیام فیفا و ایافسی به ایران در خبری که سایت اینترنتی این دو ارگان، چهارشنبه گذشته منتشر کردند، با وجود حملات پیچیده، تقریبا روشن بود: <علیآبادی نمیتواند در انتخابات شرکت کند.> در این پیام البته توضیح داده نشده که کدام اساسنامه اصلاح شده فدراسیون فوتبال ایران، رئیس سازمان تربیتبدنی را از وورد به فوتبال منع میکند یا این دستور، خارج از چارچوب قوانین مکتوب صادر میشود. گفته میشود اعضای هیاترئیسه انتقالی فدراسیون فوتبال ایران، در نشست سهشنبه گذشته مدارکی ارائه کردهاند که نشان میدهد ثبتنام علیآبادی با اساسنامهای که به تایید فیفا رسیده مغایر نیست، اگرچه نمایندگان فیفا اصرار داشتهاند توافقی شفاهی را مبنای تصمیمگیری قرار دهند. برخی شنیدهها هم حاکی از آن است که وجود دو اساسنامه متفاوت، همچنان دلیل اختلاف نظر دو طرف است. در بند یک- یک و دو- یک ماده 24 اساسنامهای که فیفا از آن حرف میزند رئیس و معاون سازمان تربیتبدنی میتوانند عضو مجمع فوتبال باشند اما حق نامزدی در انتخابات و حتی ریاستبر مجمع را ندارند، اما نسخه فارسی این اساسنامه که علاوه بر امضای نمایندگان فیفا در هیاترئیسه انتقالی به تایید هیات دولت ایران هم رسیده، چنین حقوقی را از رئیس و معاون سازمان تربیتبدنی ایران سلب نکرده است.
با استناد به نسخه فارسی اساسنامه، امروز نمایندگان سازمان تربیتبدنی در هیاترئیسه انتقالی همچنان بر حضور علیآبادی و آنگونه که کیومرث هاشمی معاون سازمان تربیتبدنی و عضو این هیاتگفته بود، در اجرای دقیق اساسنامه پافشاری میکنند. این پافشاری بدون شک از حوزه اختیارات معاونت سازمان تربیتبدنی خارج میشود. طبق شنیدهها قرار است در چند روز آینده رئیس سازمان تربیتبدنی با مشورت دیگر مدیران دولت، از جمله رئیسجمهور یکی از این چند راه را انتخاب کند:
راه اول: کنارهگیری علیآبادی از انتخابات. علیرغم قانونی بودن حضور رئیس سازمان تربیتبدنی؛ ملاحظه منافع کلی فوتبال ایران ممکن است به چنین تصمیمی منجر شود.
راه دوم: ماندن علیآبادی و ارائه مدارک و اسنادی که نشان میدهد سازمان تربیتبدنی هیچ کار غیرقانونیای انجام نداده است. نتیجه این راه مقابله با فیفا و ایافسی خواهد بود. ایران ممکن است به دادگاه بینالمللی ورزش CAS شکایت کند که مقرش در لوزان سوئیس است.
راه سوم: خروج از ایافسی و فیفا و چشمپوشی از همه رویدادهای بینالمللی که زیرنظر این دو مرجع برگزار میشود. در این حالت ممکن است ایران به تاسیس نهادی بینالمللی موازی با فیفا بیندیشد، نهادی با حضور کشورهای معترض فیفا و شاید دوستان سیاسی دولت نهم در دیگر نقاط جهان مثل ونزوئلا و بولیوی!
به نظر میرسد راه چهارمی وجود ندارد.
اظهارات سخنگوی شورای نگهبان مبنی بر ممنوعیت حضور ناظران احزاب در پای صندوقهای رای هرچند از نظر شکلی و محتوایی منطبق بر قانون فعلی انتخابات است، اما در دل خود چند اشکال و نقص اساسی دارد. مهمترین دستاورد نظامهای دموکراتیک برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی است. جمهوری اسلامی از آغاز تشکیل خود، مدعی بود مقید به برگزاری انتخابات و تحمل آرا و عقاید مختلف در عرصه سیاسی است. هرچند انتقاداتی به برخی روشها و راهکارهای انتخاباتی در سالهای گذشته بر این ادعا وارد شده است، اما هیچگاه تمام منفذهای یک انتخاب مستقل در کشور بسته نشده است. منحنی عملکرد انتخاباتی مجاری مسوول در این رابطه آمیخته با محاسن و معایب فراوان است. اما اگر منصفانه به این مدل نظری افکنیم میتوان با توجه به مبانی تاریخی، ساختار سیاسی و قیاس منطقهای نظام انتخاباتی ایران با دیگر همسایگان، همچنان به آن امیدوار بود. اما یکی از مهمترین اشکالات بر فرآیند مهندسی انتخابات در جمهوری اسلامی ترجیح شخصیتهای حقیقی بر شخصیتهای حقوقی است؛ یعنی آنکه در همین قانون انتخاباتی که شورای نگهبان خود را حافظ آن میداند، به کاندیداهای نمایندگی این حق داده شده است تا در زمان رایگیری، نمایندگانی در حوزههای اخذ رای داشته باشند، اما همین شورای نگهبان چنین اختیاری را برای احزاب که دارای شخصیت حقوقی هستند قائل نیست. مهمترین اشکال در این میان به رسمیت نشناختن نظام انتخابات حزبی است. در تمام کشورهای با سابقه در فعالیتهای انتخاباتی، نظام انتخاباتی فعالیت حزبی را به رسمیت میشناسد نه فعالیت فردی را. در برخی از کشورهای پیشرفته هیچ فردی بدون دارا بودن یک پایگاه سیاسی و اجتماعی گسترده و یا فاقد نمایندگی از سوی احزاب امکان رقابت ندارد. طرفه آنکه در بسیاری از اینگونه کشورها، رژیمهای سیاسی احزابی را که در انتخابات حائز آرای بالای پنج درصد نشوند، به حساب نمیآورند و کرسیهای آنها به احزاب با قدرت بیشتر واگذار خواهد شد. در حالی که تجارب بشری در حوزه رقابتهای انتخاباتی به ما دیکته میکند که قواعد بازی دموکراتیک را در چارچوب فعالیتهای حزبی بنگریم، ما همچنان به قاعده ناسرانجام و غیرمفید و البته عقبمانده و سنتی خویش وفا داریم. قانون فعلی انتخابات از نظر اجرایی نیز با اشکالاتی روبهرو است؛ براساس قوانین موجود احزاب نمیتوانند نماینده و ناظر داشته باشند، اما کاندیداها میتوانند از این حق قانونی خود استفاده کنند. حال فرض نمایید در شهری مانند تهران بیش از پانصد نفر در انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدا شوند، براساس قانون، آنها میتوانند بر هر صندوق یک نماینده بگمارند. در این صورت تعداد ناظرین کاندیداها به پانصد نفر میرسد. با وجود چنین ازدحامی مردمی که باید آرای خود را به صندوقها بریزند، در ترافیک انسانی به وجود آمده اصولا امکان نزدیکی به صندوقها را ندارند! در حالی که چنانچه نظام انتخاباتی مبتنی بر فعالیتهای فراکسیونی و حزبی باشد، هر جبهه یا حزبی میتواند تعداد محدودی ناظر بر صندوقهای اخذ رای بگمارد.به نظر میرسد حال که جمهوری اسلامی در بسیاری از حوزههای زندگی اجتماعی و سیاسی روشهای خود را با الگوهای مفید و منطقی تطبیق میدهد، نیازمند اصلاح روشهای خود در این حوزه نیز هست. نظر شما چیست ؟
قسمت اول
آزادی حق انتخاب در ایران و سایر کشورها !
موضوع بحث امروز در مورد آزادی دیدگاه انسانها در زندگی شخصی خود می باشد .
در اینجا دو بعد وجود دارد :
1. فرهنگ موجود درایران
2. فرهنگ مرسوم در جهان ( البته کشورهای دموکراتیک )
در کشور عزیزما ایران حق و حقوق مردم رعایت نمیشود. دلایل بارزی صحه بر این مسئله دارد. مسئله حجاب یک اصول اعتقادی است ولی در ایران یک اجبار ! به چه دلیل باید عقاید یک عده بر یک قوم تحمیل شود ؟ مگر آقای رئیس جمهور در سخرانی های خود نگفتند که زنان ایران آزادترین زنان دنیا هستند ؟ خوب از چه نظر ؟ کاش آقای رئیس جمهور جنبه های این آزادی را نیز بیان می کردند تا ما هم آگاه شویم !
جدا از مسئله حجاب، هزاران مورد وجود دارد که یکی از مهمترین آنها نداشتن حق زن در مقابل همسر خود است ! د ر ایران همه حق و حقوق زن به دست همسر اوست . ( حق طلاق، حق شاغل بودن ، حق رفت و آمد ، حق خارج شدن از کشور ، حتی حق آب خوردن ! ) . به چه دلیل ؟ این کدام آزادیست که ما خبر نداریم ! تنها حق زن مطالبه مهریه خود است . همین ! (( بحث آینده در همین مورد است. ))
اما در کشورهای دموکراتیک قضیه برعکس این میباشد !
زن حق انتخاب حجاب خود را داراست و کسی به او نمیگوید که چرا فلان لباس را پوشیدی ؟! البته در خلال این بحث باید یادآور شوم که در کشورهایی همچون فرانسه و اتریش و ... که محجبه از بعضی حقوق منع میشوند را نباید در ردیف کشورهای دموکراتیک قرار داد . این کشورها اعمال فاشیستی انجام میدهند و این بر همگان روشن است . مقصود از این مثال این بود که اینجا بحث کشف حجاب نمی کنیم، بلکه بحث ما آزادی حقوق مردم است .
زنان در کشورهای دموکراتیک میتوانند از حقوق خود در برابر همسر دفاع کنند ! اینطور نیست که زن برای طلاق از همسر به او محتاج باشد . و یا از همسر خود اجازه خروج از کشور را بگیرد .
در آنجا دادگاه به شکایات رسیدگی میکند نه مراجع کوچک !
این دو مثال به اندازه کافی روشن و مفهوم است و فکر نمیکنم جای اعتراضی داشته باشد. با این حال ما انتقادپذیر هستیم .
درآخر این را هم یادآور شوم که در آماری که سازمان ملل در مورد رعایت حقوق بشر در کشورها منتشر کرده بود، جمهوری اسلامی ایران در ردیف 166 قرار داشت . در حالی که کل اعضای این سازمان 169 کشور هستند !
پاسخ فائقی به یادداشت اعتماد ملی
در روزنامه مورخه پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 در شماره 487 در صفحه 19، مطلبی تحت عنوان <فشار در زمین، چانهزنی در رختکن> توسط سرکار خانم فهیمه خضرحیدری نگارش شده که انتظار دارم مطابق قانون مطبوعات جهت تنویر افکار عمومی، مطلب حقیر در همان صفحه و ستون درج گردد.
الف: قبل از هر چیز باید اعتراف کنم که باز مغز کوچک اینجانب در ارائه اتفاق 10 سال قبل دچار اشتباه شده و در ارائه زمان به ثمر رسیدن گلهای بازی اشتباه کردهام که از این بابت از همه عزیزان و مخاطبین رسما معذرت میخواهم. خدا را شکر که این توفیق توسط سرکار خانم حیدری نصیب من شد.
ب: آقا امیرالمومنین آنجا که پایههای ایمان را تعریف میکنند، میفرمایند: <مومن برای رسیدن به کنه یک مطلب علمی میبایست غورالعلم باشد و غائضالفهم.>
حقیر برای اینکه مخاطبین بزرگوار و اهالی ورزش بیشتر در معرض سوءتفاهم قرار نگیرند ناچار شدم مطالبی را به استحضارشان برسانم وگرنه اعتقادی به پاسخ دادن ندارم، علیالخصوص در مورد یادداشتی که بیشتر هتاکی و تهمت و اتهام است.
ج: به قول حکما امور یا حقیقیاند یا اعتباری و همه قوانین منجمله قانون مدیریت در زمره اعتباریات قرار دارند. میتوان برای مدیریت امور حقیقی هم احکامی وضع کرد. مدیران میدانند که در بسیاری از موارد مشکلات و معضلات مدیریت به غیر از وضع احکام و قوانین نیازمند جابهجایی و تغییر تقدم و تاخر امور حقیقی هستند که دانش سیستمها در علم احتمالات تا توانسته برای آن چارهاندیشی نموده و عین مدیریت علمی است که برای احتمالات فکر شود و اندیشه و تدبیر برای جلوگیری از وقوع احتمال ناهنجار عین مدیریت علمی است و نه چانهزنی و نه کدخدامنشی. اتفاقا در همان صفحه 19 در تیتر خبرساز مطلبی از قول جناب دادرس در مورد تذکر اینجانب به داور عربستانی نقل شده که باز بیانگر تدبیر برای جلوگیری از وقوع یک ناهنجاری است. نهتنها حقیر بلکه هر مدیری وظیفه دارد برای پیشگیری از احتمال وقوع ناهنجاری چارهاندیشی نماید و اصول مدیریت در بحران به مدیر دیکته میکند که تمام توان خود را به کار گیرد حتی آبرو و این عین حرفهایگری در مدیریت است.
د: اگر فرهنگ را مجموعهای از آیینها و نمادها و ارزشها بدانیم، الیت و قهرمانان نیز زیرمجموعهای از این مجموعه هستند. در فرهنگ این مرز و بوم به دلیل ارزشی بودن آن Fairplay که بازی منصفانه معنی میدهد به بازی جوانمردانه ارتقا پیدا میکند و دلیل آن وجود پوریای ولیها و تختیها در فرهنگ ورزشی این سرزمین میباشد. دقیقا پوریای ولی برای دل مادری که در فرهنگ ما مقام شامخ دارد، برد خود را نادیده میگیرد و شادروان تختی در تمام مدت کشتی ناحیه ضربدیده حریف را نادیده میگیرد. آیا قهرمان معاصر حق ندارد پوریای ولی و یا شادروان تختی باشد؟ آیا بایستی در گذشته به دنبال این ارزشها گشت؟ باز <مردهپرستی> را بایستی اعتبار بخشید؟ غرض این حقیر نگاه به ارزشهاست و اینکه قهرمانان ما به سادگی قهرمان نشدهاند و اینکه بازی جوانمردانه که امروز رسم و عادت این جامعه است به دلیل ارزش بالای همین عزیزان است و نیز نگرانیم از اینکه خدایناکرده این ارزشها به فراموشی سپرده شوند، چراکه در بعضی موارد شاهد عدم رعایت حتی بازی منصفانه نیز هستیم...
هـ: گرچه میدانم خود عددی نیستم اما اگر آن یادداشت را نوشته بودم توصیه به حفظ حرمتها بود. گرچه خود حرمتم پایمال شود حفظ منافع ملی را بر منافع شخصی ارجح میدانم، گرچه بر مذاق خوش نیاید و اعتقاد دارم سخن راست را باید زد.
گرچه شاعرهنامدار <پروین> سروده که:
<پروین به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنکه بشنود و نرنجد ز حرف راست>
ز: آرزو دارم خداوندگار عالم توفیق عنایت فرماید که در زمره <ختما... علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه> نباشیم و چشمان را بر زیباییها بگشاییم و زیبانگر باشیم و از بیان زیبایی انسانها علیالخصوص قهرمانان نهراسیم.
و: تیز کردن دشنه نقد و فرود آوردن آن بر دل یک مدیر که خود اعتراف به عجز خود دارد هنر نیست. هنر آن است که حرمت قلم را پاس داریم و روزنامه را که کارش تعالی اندیشه و حفظ حریم آزادی است به تهمت و افترا و بهتان آلوده نکنیم که ارزشها جاوید باشند و قهرمانان ماندگار.
سعید فائقی
اعتماد ملی: اعتراف آقای فائقی به اشتباهی که کرده قابل تأمل است، اما برخلاف ادعای ایشان، این فقط اشتباه در زمان گلهای بازی پرسپولیس- استقلال نبوده است. وقتی دو گل از سه گل پرسپولیس در دقایق 71 و 86 زده شده، ادعای صحبت کردن با حمید درخشان و افشین پیروانی و توجیه آنها در فاصله دو نیمه بازی بیمعنی است. مگر میشود یک نفر برود از مربی تیمی که فقط یک گل زده خواهش کند نیمه دوم 5 گل دیگر نزنند؟
آقای فائقی! اما به شما به خاطر سالها مدیریتتان در ورزش احترام میگذاریم و دوست نداریم بیش از این ماجرا را ادامه دهیم چون پایانش روشن است.
برخلاف آنچه شما نوشتهاید ما آمادهایم <حرفراست> بشنویم و نرنجیم، اما متاسفیم که این بار حرف شما <درست> نبود. دوباره تکرار میکنیم در بازی سال 1376 پرسپولیس برخلاف ادعای شما نیمه اول 3 بر صفر از استقلال جلو نبود. خلاصه داستان همین است. نه شما با درخشان و پیروانی حرف زدهاید و نه آنها در آن بازی از منافع شخصیشان به خاطر آنچه شما منافع ملی خواندهاید، گذشتهاند. پس دیگر مقایسهشان با پوریای ولی و تختی هم بیمعنی است.
اعتماد ملی - پیمان مقدم: فائقی، معاون اسبق سازمان تربیتبدنی، در یادداشتی عجیب بخشی از تاریخ بازیهای پرسپولیس- استقلال را تغییر داده و براساس آن داستانی خیالی ساخته است.
در همه ده پانزده سال گذشته هرگاه قرار بوده پرسپولیس با استقلال بازی کند، شایعه شده که به خاطر برخی مصالح غیرورزشی نتیجه مساوی میشود. قبل از بازی یکشنبه گذشته هم بودند کسانی که از تلاش پشت پرده برای مساوی کردن نتیجه حرف میزدند و این داستانی است که به اعتراف سعید فائفی، معاون اسبق سازمان تربیتبدنی در زمان مدیریت او، ملاک تصمیمگیریها بوده است. فائقی پیش از بازی یکشنبه گذشته، در یادداشتی که به روزنامه <اعتماد> داده از تنشهای اجتماعی بعد از بازی 6- صفر پرسپولیس- تاج در سال 1352 حرف زده و از نگرانیهایی که مدیران سازمان تربیتبدنی در دهه 70 داشتند که مبادا از حضور گسترده تماشاگران در استادیوم سوءاستفاده شود.
فائقی یکی از روشهای کاهش این نگرانیها را کنترل نتیجه بازی دانسته و مثال زده که سال 1376، بین دو نیمه بازی وقتی پرسپولیس 3- صفر از استقلال پیش افتاده بود، او با حمید درخشان، سرمربی وقت پرسپولیس و افشین پیروانی- که به گفته فائقی در آن بازی طراح حملات پرسپولیس بوده- حرف زده و از آنها خواسته دیگر به استقلال گل نزنند. بخشی از این داستان عجیب و خیالی را بخوانید: ...< پرسپولیس با حملات توفانی در نیمه اول با گلهای بزیک، مهدویکیا و طاهرزاده 3- صفر پیش افتاد و صحنههای آن روز 6- صفر را جلوی این حقیر مجسم کرد، مانده بودم حیران و سرگردان. از یک طرف میدانستم که خواستن کند کردن بازی و حمله از طرف پرسپولیس تقریبا محال است و از طرف دیگر اضطراب و ترس تکرار 6- صفر و حاشیههای آن روز حقیر را مستاصل کرده بود و با کلنجار فراوان با خودم دل به دریا زدم و رفتم سراغ جناب آقای درخشان که همواره برای اینجانب سمبل قهرمان منافع ملی است و برای ایران ما سمبل یک انسان والای قهرمان و عجز خود را بیان کردم و اینکه در این لحظه حساس منافع ملی ایجاب میکند که از منافع شخصی و باشگاهی درگذریم. خدایا خود میدانی که قلمم و خودم عاجز از بیان بزرگیاین مرد باشرف در آن روز هستیم و ایشان چه خاضعانه و با همت بلند به این خواهش من پاسخ مثبت دادند و با والامنشی خود آهنگ بازی را عوض کردند.
ای کاش سیاستمداران ما امروز از گذشت این مرد یاد میگرفتند و درس میآموختند و در صحنه سیاست منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح نمیدادند.]...[ به هر صورت باز با اینکه جناب درخشان بزرگواری کردند اما دلم آرام نشد و بین دو نیمه رفتم سراغ طراح اصلی حملات پرسپولیس؛ بازیکن بااخلاق، مودب، فکور و جوانمرد. منظور آقای افشینخان پیروانی است و موضوع را با ایشان هم در میان گذاشتم. قبول بفرمایید برای فردی مثل من بسیار سخت بود که دست به چنین کاری میزدم، اما آنقدر معرفت و مهر و صفا از این عزیزان سراغ داشتم که جرات پیدا و چنین مطلبی را طرح میکردم و باز این جوان خوشاخلاق و به زعم من این پهلوان مقتدر همان برخورد را داشت که حمیدخان داشت. لازم است به عرض خوانندگان برسانم که این بزرگواری و عظمت و مردانگی را من در حوزههایی که کار کردهام و در طول زندگیام در هیچ کجا ندیدهام؛ مخصوصا جملهای را که جناب درخشان در لابهلای فرمایشاتشان آن روز فرمودند و من اجازه نقل آن را نداشتم. چون حمیدخان میگفت اگر آن گفته شود مردانگی زیر سوال میرود. اما من میگویم که بیانگر مردانگی است و آن اینکه حمید عزیز فرمود؛ فائقی مطمئن باش اگر شما هم پیشنهاد نمیکردی، خود من راضی نمیشدم <که به شأن و عظمت ناصرخان خدشهای وارد شود، ایشان پیشکسوت ما هستند و ارج و احترام نخبهها بر ما واجب.>
<خدایا به بزرگیات قسم انسانهای بزرگ در حرارت و آتش به آلمان تبدیل شدهاند و به سادگی این بزرگی، به دست نیامده. اگر حمید درخشان بزرگیاش به بزرگی و عظمت بیکران است با رنج و زحمت به دست آمده، افشین عزیز هم همینطور و همه بزرگان دیگر و اما افسون که ما با بودن این اسطورههای معاصر مشکل فرهنگی داریم. آن روز در اوج رسیدن به بالاترین پیروزی حمیدخان و افشین گذشت میکنند و حرمتداری...>
تاسفآور است که یکی از مدیران باسابقه ورزش ایران، اینچنین جسورانه از تلاش برای تاثیر بر نتیجه یک مسابقه ورزشی و فریب میلیونها بیننده این مسابقه حرف زده است، بیآنکه از خود بپرسد کجای دنیا ممکن است برای کنترل امنیت بازی، از تیمها بخواهند گل نزنند. اگر این ادعا درست بود باید فائقی به همه تماشاگران آن بازی جواب میداد که به چه حقی احساسات و اعتمادشان را به بازی گرفته است. درخشان و پیروانی هم باید به خاطر بر باد دادن تعمدی شانس پیروزی پرگل پرسپولیس، به طرفداران این تیم پاسخ میدادند.اما نیاز به هیچ محاکمهای نیست؛ داستانی که جناب آقای فائقی نقل کرده، واقعیت ندارد. فقط یک جعل تاریخی است. پرسپولیس در روز جمعه 20 تیرماه 1376، استقلال را با گلهای ادموند بزیک، مهدی مهدویکیا و بهنام طاهرزاده شکست داد. گل بزیک دقیقه 35 بود، اما دو گل دیگر بر خلاف ادعای فائقی نه نیمه اول که دقایق 71 و 85 زده شد. دقت کنید! دقیقه 71 و 85.
این یک اشتباه سهوی نیست، فراموشی یا یاری نکردن حافظه هم نیست؛ جعل تاریخی است.
داستان را دوباره بخوانید. تاسفآور است!
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ثبت قانون و عمل به آن !
چندی پیش مطلع شدیم که انتخابات فدراسیون فوتبال به علت قانون شکنی ابطال و به زمان دیگری موکول گردید. در محافل ورزشی و حتی سیاسی خبرهای گوناگونی منتشر گردید که مهمترین آنها نفوذ عوامل دولتی در انتخابات و دو شغله شدن بعضی افراد در صورت انتخاب شدن بود.
حدود 1 سالی از هشدار فیفا به فدراسیون فوتبال ایران میگذرد. ولی این فدراسیون که از زمان برکناری محمد دادکان رئیسی نداشته هنوز تحت حمایت دولت و یا به اصطلاح عوامل دولتی قرار دارد.
بنا به قوانین حاکم بر فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا)، فدراسیون ها نباید تحت حمایت دولت قرار داشته باشند. در کنار این قانون، قوانین دیگری نیز هستند که بدلیل ناربط بودن به بحث امروز از گفتن آن خودداری میکنیم.
همانطور که میدانیم فیفا کمیته ای را برای انجام امورات فدراسیون ایران برگزید که ریاست این کمیته را مهندس محسن صفائی فرهانی عهده دار میباشد.
از نظر بنده این کمیته وظایف خود را به نحو احسن انجام داده ( البته تا جایی که قدرت نفوذ داشته ) ولی با ابن اوصاف باز هم مشکلات گریبانگیر فوتبال ایران میباشد.
با استناد به قوانین فیفا جناب آقای مهندس علی آبادی نمیتواند نامزد ریاست فدراسیون فوتبال شود، زیرا ایشان معاون رئیس جمهور میباشند و عضوی از دولت ایران .
دراین سو دولت نهم با بر سر کار آمدن خود قانونی را وضع کرد که طی آن هیچ فردی نمیتواند دوشغله باشد. بنابراین افرادی از قبیل مهندس علی آبادی ( رئیس سازمان تربیت بدنی ) و علی کفشیان ( رئیس گمیته ملی المپیک ) نمیتوانند ریاست فدراسیون را بر عهده بگیرند زیرا دراین صورت دوشغله میشوند و حق دیگران ضایع میشود !
جدا از این مطالب فردی که ریاست همه هیئت های ورزشی استان ها را دارا میباشد مسلما اختیار همه آنها را نیز داراست ! چطور میشود که همه هیئت های استان ها رای خود را به مهندس علی آبادی میدهند ! یعنی حتی یک نفر هم نبوده که به شخص دیگری اعتقاد داشته باشد ! این هم یکی دیگر از مشکلات این انتخابات ... .
برای شخص بنده و جامعه فوتبال این سوال مطرح هست که چرا افرادی که از خون فوتبال هستند رای نمی آورند، در حالی که افراد غیر فوتبالی که رشته تحصیلیشان هم ورزشی نبوده در دور آخر انتخابات حضود دارند ؟!
و یا چرا علی کفاشیان به نفع علی آبادی کنار می رود ؟!
همه این سوالها از هیچ مرجعی پاسخ داده نشده اند. بعد آقایان میگویند که فیفا دخالت سیاسی میکند !
با این حال باز هم کمیته انتقالی بود که به داد فوتبال رسید و انتخابات را مخدوش اعلام نمود.
حرف بسیار است ولی زمان اندک.
درخواست ما از شما، بیان نقطه نظرات خود میباشد.
با تشکر از قسمت ورزشی روزنامه اعتماد ملی